«ماجرا» را که برای خودم گفتم، بُغض انباشته ام تِرکید. گاه کاری که «روایت» کردن ماجرا با آدم میکند، خودِ ماجرا نمیکند..
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ ساعت 3:11
توسط نسترن قاسمی
|
سلام، من یه موجود خاکستری ام، خیلی خوب بلدم نامرئی باشم! به دنیای من خوش آمدی🪐 یک اردیبهشتی سرما دوستِ دیوانه هستم که صرفا به هنر، موسیقی، ادبیات، فلسفه، علوم باطنی و مسائل روانشناختی و کیهان شناسی مدیتیشن وچاکرا درمانی علاقهمندم و درحالِحاضر ادعایی در هیچیک از این زمینهها ندارم. تنها گاه از علایقم مینویسم. از اینکه؛خیرهشدن به آسمانِ شب و ستارههایش و رویا ساختن با آنها چقدر برایم لذتبخش است یا قدمزدن و لیسزدن یک بستنی قیفی شکلاتی زیر باران را چقدر دوست دارم.شاید بنویسم که قلت زدن روی چمنهای خُنک و پابرهنه دویدن بر ساحلِ شنیِ دریا را در همهحال خریدارم.
{من مینویسم تا شاید با خواندنش دلی آرام بگیرد، همین} ^__^